بیژن عبدالکریمی، نویسنده و مدرس حوزه فلسفه معتقد است: اگر ما هنر امروز را با گذشته مقایسه کنیم، امروز با مرگ هنر متعالی مواجه هستیم.

عبدالکریمی

به گزارش همشهری‌آنلاین به نقل از فارس، سومین روز از برگزاری جشنواره فیلم فجر، نشست تخصصی تحت عنوان «سینما، فلسفه و معنا» با حضور امیررضا مافی(مجری) و بیژن عبدالکریمی در خانه جشنواره برگزار شد. 

مافی در ابتدای این نشست گفت: امسال می‌خواهیم از منظر علوم انسانی به سینما نگاهی بندازیم. برش علوم انسانی به هر پدیده‌ای به ویژه سینما که بیشترین تاثیر را در مردم دارد باید مورد مباحثه قرار گیرد.

بیژن عبدالکریمی گفت: معنا به مفهوم واژه است اما مفاهیمی داریم که مصداق خارجی ندارد اما معنا دارد. گاهی در روانشناسی و گاه در جامعه‌شناسی از مفهوم معنا استفاده می‌کنیم که می‌توان از همه این معناها در سینما استفاده کرد اما سوال این است که آیا سینما می‌تواند معنای زندگی را به نمایش بگذارد؟ می‌تواند معنای انسان را تصویر کند؟امروز بحران معنا در جهان داریم و سوال اینجاست که آیا سینما می‌تواند در این بحران ما را یاری کند؟

وی ادامه داد: تفکر راستین یعنی فلسفه و حکمت که با رازها سر و کار دارد و پرسش‌هایی در مورد انسان که آماده مصداق راز هستند. رازها پرسش‌هایی هستند که نمی‌توان پاسخ علمی به آن‌ها داد اما این به معنا نیست که پاسخی ندارند. هر انسانی به این پرسش‌ها پاسخ خاص خود را می‌دهد. ما با این پاسخ‌ها زندگی می‌کنیم.

عبدالکریمی درخصوص اینکه آیا سینما می‌تواند پرسشگر باشد، گفت: هنر مدرن و رسانه‌ها با فرهنگ مدرن نسبت دارند. نمی‌توان سینما را از جهان مدرن جدا کرد. آن‌ها با روح جهان مدرن نسبت دارند. اگر ما هنر امروز را با گذشته مقایسه کنیم امروز با مرگ هنر متعالی مواجه هستیم. دچار ساده‌اندیشی نشویم که هنر حاصل هنرمند است، هنرمند فرد است و با یک زیست جهان نسبت دارد و کسی که می‌تواند به خلق عالم دیگری بپردازد، هنرمند تراز اول است و اگر چنین نباشد چیزی را ارائه داده که جهان به او دیکته کرده است.

  میان واقعیت و سینما همیشه فاصله است

او درخصوص اینکه ما در مسیر رسیدن به امر متعالی هستیم که سینما باید آن را بازنمایی کند، عنوان کرد: ممکن است سینماگری زبان گروه اقلیت باشد اما این به معنا نیست که آن فیلم رخداد است، فیلم اقلیت می‌تواند رخداد باشد اما هر فیلم، رخدادی اثری نیست که در مورد اقلیت باشد. گروهی فکر می‌کنند اگر به حکومت فحش بدهند رخداد خلق کرده‌اند اما اینطور نیست. زندگی فراتر از ما است و همیشه فاصله‌ای میان آنچه هست و آنچه در سینما بازتاب داده می‌شود، وجود دارد.

عبدالکریمی ادامه داد: امر متعالی ظهور و خفا دارد. هنرهای ایدئولوژیک خام اندیشانی هستند که فکر می‌کنند امر متعالی را منعکس می‌کنند و هالیوود و بالیوود هم به هنر متعالی نمی‌اندیشند.

او ادامه داد: مسیر حرکت به سمت هنر متعالی اهمیت دارد. تفکر متافیزیکی یک امکان در برابر بشر است نه تمام آن. ما زیست جهان‌های گوناگون داریم.

دکتر بیژن عبدالکریمی خاطرنشان کرد: شما باید در سینما زیست جهان را دگرگون کنید. کسی که زیست عاشقانه ندارد عشق را درک نمی‌کند و اگر فیلم بسازد یک اثر کمدی می‌آفریند. اگر هنرمندی زیست متعالی داشته باشد آن را در اثرش نمایش می‌دهد. پشت فیلم‌های ایدئولوژیک تجربه زیسته‌ای نیست و مفهوم هم خوب منتقل نمی‌شود.

عبدالکریمی درخصوص اینکه سینما تنها یک ابزار هست یا خیر، گفت: ما فقط می‌توانیم مفاهیم را ترجمه کنیم اما عاشقانه حرف زدن را نمی‌توانیم به زبان باینری ترجمه کنیم. جهان صرفا تصویر نیست و نسبت‌هایی دارد که قابل تصویر شدن نیستند. این ساده‌اندیشانه است که فکر کنیم با دوربینمان می‌توانیم هر معنایی را تصویر کنیم اما این به این معنا نیست که به طور مطلق نمی‌توانیم.

او اضافه کرد: خلق اثر متعالی در روزگار ما کم شده اما غیرممکن نیست. اینکه من در ۶۰ سالگی پزشک شوم غیرمنطقی نیست اما در واقعیت آنچنان دشوار است که محال می‌شود و خلق اثر متعالی در روزگار ما هم همینطور است.

مافی ضمن بیان اینکه شاید سینما نتواند امر متعالی را بازنمایی کند اما می‌تواند تلنگر بزند، گفت: به نظر من سینما می‌تواند در این حوزه به ما کمک کند.

عبدالکریمی اضافه کرد: سینما در جهان سایه‌ها است و فاصله‌ای میان من و واقعیت ایجاد می‌کند، در واقع سینما واقعیت را خلق می‌کند. من نگران این جهان سینما هستم و رابطه نسل جدید و واقعیت در حال کم شدن است و دیوار مجاز و حقیقت فرو ریخته و سینما در قیاس با فضای مجازی با واقعیت نزدیک‌تر است اما در مجموع از واقعیت دور است.

مافی عنوان کرد: سینما گاهی ما را دور از واقعیت می‌کند و در جای دیگر به ما کمک می‌کند. سینما شاید بتواند بدون رجوع به امر متعالی ما را صدا کند. شاید لازم باشد که ما مبانی نظری را ایجاد کنیم و سینماگران از این آبشخور بهره‌مند شوند. بین سینماگران و ساحت تفکر فاصله افتاده است و فیلم‌هایی را می‌بینیم که خالق اثر پرسشی دارد اما نمی‌تواند آن را به خوبی مطرح کند.

عبدالکریمی در این باره توضیح داد: ما به قدری غرق روزمره‌ایم که نمی‌توانیم زمان را صرف تفکر کنیم‌. سینماگران ما اسیر روزمره هستند و با فاصله‌گذاری به این فقدان خودآگاهی پیدا می‌کنند. آشنایی با فلسفه برای سینماگران فقط در زبان او است و تلاشی برای درک آن ندارد.

مافی گفت: انتقال معنا صرفا از قاب خوب برنمی‌آید بلکه باید من به عنوان سینماگر درگیر آن پرسشی باشم که می‌خواهم در فیلمم مطرح کنم.

عبدالکریمی ادامه داد: اگر تجربه زیسته نباشد صرف تکنیک داشتن، نقض غرض می‌شود.

وی افزود: ابزارهای مدرن خاص دنیای مدرن هستند و من هنرمند و کارگردان ابزاری در دست تکنیک می‌شوم. لازم است که هنرمند خودآگاه باشد تا به ابزاری در دست تکنیک بدل نشود. برای آموزش تفکر باید با متفکران هم‌نشین باشیم.زمانی که از متفکران صحبت می‌کنیم مرادم صرفا همنشینی فیزیکی نیست بلکه باید ببینیم که نگاه او به جهان چه بوده است. ما در دوران کنونی گسست تاریخی دارد و بازگشت به مفاهیممان دشوار است. تفکر به مفهوم اندیشیدن به رازها در روزگار ما دشوار شده اما غیرممکن نیست و اگر بود باید مرگ انسان را اعلام کنیم.

او درباره رهایی از ناامیدی در سینمای امروز گفت: پدیدارها تک ارزشی نیستند و هر رویدادی را می‌توان مثبت و منفی دید. فکر می‌کنم در روزگاری زندگی می‌کنیم که همه بت‌ها فرو ریخته است. روزگار ما روزگار غروب بت‌ها است و قبیله‌ای که بت ندارد، آشفته است اما در پس این حقیقت اصیل خود را آشکار می‌کند و اگر این حقیقت بر جان نسل جوان بنشیند، افقی در برابر این ملت روشن می‌شود، امیدوارم این صاعقه بر جان سینماگر ما بنشیند.

کد خبر 654695

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha